ما عاشق هم بودیم
....ما به هم رسیدیم اما


عمریست در هوای تو میسوزمو خوشم.(شهریار)

 

 

در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم

عاشق نمی شوی که ببینی چه می کشم

با عقل آب عشق به یک جو نمی رود

بیچاره من که ساخته از آب و آتشم

دیشب سرم به بالش ناز وصال و باز

صبحست و سیل اشک به خون شسته بالشم

پروانه را شکایتی از جور شمع نیست

عمریست در هوای تو میسوزم و خوشم

خلقم به روی زرد بخندند و باک نیست

شاهد شو ای شرار محبت که بی غشم

باور مکن که طعنه طوفان روزگار

جز در هوای زلف تو دارد مشوشم...


برچسب:,

|
 

چقدر سخته...

 

چه سخت است از صبر گفتن و دلجویی دادن وقتی که لحظه هایت همیشه با درد آمیخته شده است.
چه سخت است امید بستن به فرداهای دور از انتظار وقتی که تنها، درد مرحم زخم هایت باشد.
میدانم چقدر سخت است وقتی صبرت را به ازای روزها تحمل رنج از دست می دهی و میدانم چه سخت است وقتی ناله های لحظه های تنهاییت را با شانه های بی کسی شب تقسیم می کنی تا حرمت اشک های پاکت را مقابل هر کس نشکنی.
آری، چه سخت است موعظه وقتی که هیچکس دردت را نمی فهمد و هیچکس نمی تواند تسکین دهنده دل خرابت باشد...

                            نمی دانم چه باید گفت
                                       ولی
            تا می توانی گریه کن، شاید دنیا شرمش بگیرد.


برچسب:,

|
 

شباهت حمام کردن دخـــــتــران و پــــســـران

 

 

یک دختر در حمام
ساعت ۴ بعد از ظهر
۱ـ لباساشو رو درمیاره٬ رنگ روشن ها رو تو یک سبد و تیره ها رو تو یکی دیگه میگذاره
۲ـ در حموم رو از تو قفل میکنه٬ جلوی آیینه می ایسته٬ شکمش رو که تمام مدت داده بود تو٬ میده بیرون و شروع میکنه به غر غر و ایراد گرفتن از نقطه نقطه
بدنش
۳ـ در کمد رو باز میکنه انواع شامپو و صابون معطر مخصوص پوست صورت٬مو٬ بدن٬ کف پا و … رو بیرون میاره و می چینه رو لبه وان
۴ـ موهاش رو با شامپوی نارگیلی تقویت کننده٬ پرپشت کننده٬ براق کننده و…میشوره و هفده دقیقه ماساژ میده
۵ـ یکبار دیگه با همون شامپو موهاشو میشوره
 
۶ـ نرم کننده معطر پرتقالی رو به موهاش میماله تا ۶۰ میشماره
۷ـ سی و پنج دقیقه زیر دوش می مونه.خوب آخه باید خیالش راحت بشه که تمام مواد شیمیایی از موهاش پاک شده. وگرنه بعد از حموم موها وز میکنه
۸ـ خمیر ریش داداشی رو کش میره و شیش کیلو خالی میکنه رو ساق پا و دست و پشت لب. بعد یه تیغ بر میداره و یا علی. آی
۹ـ موهاش رو حسابی می چلونه٬ حوله رو مثل عمامه می پیچه دور سرش. تو آیینه خودشو ورانداز میکنه. از اینکه در اثر کشش حوله چشم و ابروش
کشیده شده٬ احساس خوشگلی می کنه و یه ماچ گنده واسه عکس خودش تو آیینه میفرسته
۱۰ـ خوشحالیش زیاد دوام نمیاره. چون یه جوش سرسیاه بی اجازه نوک دماغش سبز شده
۱۱ـ تمام نقاط بدنش رو معاینه میکنه و با ناخن و موچین میره به جنگ جوشها و موهای زائد بی تربیت
۱۲ـ حوله ش رو می پوشه و میره به اتاقش.تمام بدنش رو با لوسیون چرب میکنه
۱۳ـ چهل بار لباس می پوشه و در میاره تا انتخاب کنه
۱۴ـ ۴۸ دقیقه پشت میز توالت می شینه و آرایش میکنه
ساعت ۸ شب
یک پسر در حمام
ساعت ۴ بعد از ظهر
۱ـ همون طور که رو تخت نشسته ٬ لباساشو میکنه. هر کدوم رو پرت میکنه یه گوشه اتاق
۲ـ نیم وجب حوله رو میگیره دور باسنش و میره به سمت حموم
۳ـ می ایسته جلوی آیینه. شکمش رو میده تو. بازو میگیره. فیگور چپ٬ فیگور راست٬ نیم ساعت قربون صدقه خودش میره٬ (این قدوبالا رو ببین چه کرده .لای
لای لالای لای)مامان جونش هم از تو آشپزخونه تایید میکنه
۴ـ زیر بغلش رو بو میکنه و رنگ چهره ش بر میگرده. سبز٬ آبی٬ بنفش
۵ـ در کمد شامپو ها رو باز نمیکنه چون اصلا توش چیزی نداره
۶ـ با قالب صابون سبزش زیر بغلهاشو کف مالی میکنه. یه عالمه مو می چسبه به صابون
۷ـ با همون صابون صورت و مو و بدنش رو هم میشوره
۸ـ نرم کننده مو؟؟؟ برو بابا
۹ـ زیر دوش میگوزه و به خاطر اکو شدن صداش تو حموم ٬کر کر میخنده
۱۰ـ دو دقیقه بعد دوباره میزنه زیر خنده٬ آخه این دفعه بوش رسیده به دماغش
۱۱ـ چاه حموم رو هدف گیری میکنه و میشاشه توش
۱۲ـ از زیر دوش میاد بیرون و یکهو می بینه یادش رفته بوده در حموم رو ببنده. و همه فرش و کف خونه خیس شده.( بیخیال…مامان خشک میکنه
۱۳ـ حوله فسقلیش رو می پیچه دور باسنش و همون طور خیس خیس میره تو اتاق
۱۴ـ حوله خیس رو پرت میکنه رو تخت و ۲ دقیقه ای لباس می پوشه

ساعت ۴:۱۵ بعد از ظهر


برچسب:,

|
 

متنهای زیبا عاشقانه

متنهای زیبا عاشقانه


برچسب:,

|
 

میکروبلاگ مسیر سریع

 

سلام.

دوستای گلم این یه میکروبلاگ هستش که خیلی سرعتش بالاس.

من و دیگر دوستانم در اونجا منتظریم تا شما هم به ما بپیوندید...

http://www.masirblog.net/link/dashboard


برچسب:,

|
 

بی معرفت

سلام کردم .....................................جواب ندادی دست دراز کردم................................ دستم را رد کردی حالتو پرسیدم..................................... رو تو کردی اونور گفتم قهری باهام ................................ گفتی نه گفتم پس چرا اینکارا رو میکنی .............. گفتی میخوام زیاد به من عادت نکنی گفتم به تو بدی کردم .......................... گفتی نه ولی از زیادی خوبیت بدم میاد گفتم حالا راه چاره چیه؟؟؟......................گفتی دوری و دوستی دلم گرفت باورم نمیشد اون روز تنها خداحافی من و تو بود که منو نبوسیدی.............. خداحافظ بی معرفت..............


برچسب:,

|
 

داستان زیبای هیچکس

بهترين و جديدترين داستان كوتاه از بهار بيست      bahar-20.com

چشماشو بست و مثل هر شب انگشتاشو کشيد روی دکمه های پيانو .
صدای موسيقی فضای کوچيک کافی شاپ رو پر کرد .
روحش با صدای آروم و دلنواز موسيقی , موسيقی که خودش خلق می کرد اوج می گرفت .
مثه يه آدم عاشق , يه ديوونه , همه وجودش توی نت های موسيقی خلاصه می شد .
هيچ کس اونو نمی ديد .
همه , همه آدمايي که می اومدن و می رفتن
همه آدمايي که جفت جفت دور ميز ميشستن و با هم راز و نياز می کردن فقط براشون شنيدن يه موسيقی مهم بود .
از سکوت خوششون نميومد .
اونم می زد .
غمناک می زد , شاد می زد , واسه دلش می زد , واسه دلشون می زد .
چشمش بسته بود و می زد .
صدای موسيقی براش مثه يه دريا بود .
بدون انتها , وسيع و آروم .
يه لحظه چشاشو باز کرد و در اولين لحظه نگاهش با نگاه يه دختر تلاقی کرد .
يه دختر با يه مانتوی سفيد که درست روبروش کنار ميز نشسته بود .
تنها نبود ... با يه پسر با موهای بلند و قد کشيده .
چشمای دختر عجيب تکونش داد ... یه لحظه نت موسيقی از دستش پريد و يادش رفت چی داره می زنه .
چشماشو از نگاه دختر دزديد و کشيد روی دکمه های پيانو .
احساس کرد همه چيش به هم ريخته .
دختر داشت می خنديد و با پسری که روبروش نشسته بود حرف می زد .
سعی کرد به خودش مسلط باشه .
يه ملودی شاد رو انتخاب کرد و شروع کرد به زدن .
نمی تونست چشاشو ببنده .
هر چند لحظه به صورت و چشای دختر نگاه می کرد .
سعی کرد قشنگ ترين اجراشو داشته باشه ... فقط برای اون .
دختر غرق صحبت بود و مدام می خنديد .
و اون داشت قشنگ ترين آهنگی رو که ياد داشت برای اون می زد .
يه لحظه چشاشو بست و سعی کرد دوباره خودش باشه ولی نتونست .
چشاشو که باز کرد دختر نبود .
يه لحظه مکث کرد و از جاش بلند شد و دور و برو نگاه کرد .
ولی اثری از دختر نبود .
نشست , غمگين ترين آهنگی رو که ياد داشت کشيد روی دکمه های پيانو .
چشماشو بست و سعی کرد همه چيزو فراموش کنه .
....
شب بعد همون ساعت
وقتی که داشت جای خالی دختر رو نگاه می کرد دوباره اونو ديد .
با همون مانتوی سفيد
با همون پسر .
هردوشون نشستن پشت همون ميز و مثل شب قبل با هم گفتن و خنديدن .
و اون برای دختر قشنگ ترين آهنگشو ,
مثل شب قبل با تموم وجود زد .
احساس می کرد چقدر موسيقی با وجود اون دختر براش لذت بخشه .
چقدر آرامش بخشه .
اون هيچ چی نمی خواست .. فقط دوس داشت برای گوشای اون دختر انگشتای کشيده شو روی پيانو بکشه .
ديگه نمی تونست چشماشو ببنده .
به دختر نگاه می کرد و با تموم احساسش فضای کافی شاپ رو با صدای موسيقی پر می کرد .
شب های متوالی همين طور گذشت .
هر روز سعی می کرد يه ملودی تازه ياد بگيره و شب اونو برای اون بزنه .
ولی دختر هيچ وقت حتی بهش نگاه هم نمی کرد .
ولی اين براش مهم نبود .
از شادی دختر لذت می برد .
و بدترين شباش شبای نيومدن اون بود .
اصلا شوقی برای زدن نداشت و فقط بدون انگيزه انگشتاشو روی دکمه ها فشار می داد و توی خودش فرو می رفت .
سه شب بود که اون نيومده بود .
سه شب تلخ و سرد .
و شب چهارم که دختر با همون پسراومد ... احساس کرد دوباره زنده شده .
دوباره نت های موسيقی از دلش به نوک انگشتاش پر می کشيد و صدای موسيقی با قطره های اشکش مخلوط می شد .
اونشب دختر غمگين بود .
پسربا صدای بلند حرف می زد و دختر آروم اشک می ريخت .
سعی کرد يه موسيقی آروم بزنه ... دل توی دلش نبود .
دوست داشت از جاش بلند شه و با انگشتاش اشکای دخترو از صورتش پاک کنه .
ولی تموم اين نيازشو توی موسيقی که می زد خلاصه می کرد .
نمی تونست گريه دختر رو ببينه .
چشماشو بست و غمگين ترين آهنگشو
به خاطر اشک های دختر نواخت .
...
همه چيشو از دست داده بود .
زندگيش و فکرش و ذکرش تو چشمای دختری که نمی شناخت خلاصه شده بود .
يه جور بغض بسته سخت
يه نوع احساسی که نمی شناخت
يه حس زير پوستی داغ
تنشو می سوزوند .
قرار نبود که عاشق بشه ...
عاشق کسی که نمی شناخت .
ولی شده بود ... بدجورم شده بود .
احساس گناه می کرد .
ولی چاره ای هم نداشت ... هر شب مثل شب قبل مثل شب اول ... فقط برای اون می زد .
...
يک ماه ازش بی خبر بود .
يک ماه که براش يک سال گذشت .
هيچ چی بدون اون براش معنی نداشت .
چشماش روی همون ميز و صندلی هميشه خالی دنبال نگاه دختر می گشت .
و صدای موسيقی بدون اون براش عذاب آور بود .
ضعيف شده بود ... با پوست صورت کشيده و چشمای گود افتاده ...
آرزوش فقط يه بار ديگه
ديدن اون دختر بود .
يه بار نه ... برای هميشه .
اون شب ... بعد از يه ماه ... وقتی که داشت بازم با چشمای بسته و نمناکش با انگشتاش به پيانو جون می داد دختر
با همون پسراز در اومد تو .
نتونست ازجاش بلند نشه .
بلند شد و لبخندی از عمق دلش نشست روی لباش .
بغضش داشت می شکست و تموم سعيشو می کرد که خودشو نگه داره .
دلش می خواست داد بزنه ... تو کجايي آخه .
دوباره نشست و سعی کرد توی سلولای به ريخته مغزش نت های شاد و پر انرژی رو جمع کنه و فقط برای ورود اون
و برای خود اون بزنه .
و شروع کرد .
دختر و پسرهمون جای هميشگی نشستن .
و دختر مثل هميشه حتی يه نگاه خشک و خالی هم بهش نکرد .
نگاهش از روی صورت دختر لغزيد روی انگشتای اون و درخشش يک حلقه زرد چشمشو زد .
يه لحظه انگشتاش بی حرکت موند و دلش از توی سينه اش لغزيد پايين .
چند لحظه سکوت توجه همه رو به اون جلب کرد و خودشو زير نگاه سنگين آدمای دور و برش حس کرد .
سعی کرد دوباره تمرکز کنه و دوباره انگشتاشو به حرکت انداخت .
سرشو که آورد بالا نگاهش با نگاه دختر تلاقی کرد .
- ببخشيد اگه ميشه يه آهنگ شاد بزنيد ... به خاطر ازدواج من و سامان .... امکان داره ؟
صداش در نمي اومد .
آب دهنشو قورت داد و تموم انرژيشو مصرف کرد تا بگه :
- حتما ..
يه نفس عميق کشيد و شاد ترين آهنگی رو که ياد داشت با تموم وجودش
فقط برای اون
مثل هميشه
فقط برای اون زد
اما هيچکس اونشب از لا به لای اون موسيقی شاد
نتونست اشک های گرم اونو که از زير پلک هاش دونه دونه می چکيد ببينه
پلک هايي که با خودش عهد بست برای هميشه بسته نگهشون داره
دختر می خنديد
پسر می خنديد
و يک نفر که هيچکس اونو نمی ديد
آروم و بی صدا
پشت نت های شاد موسيقی
بغض شکسته شو توی سينه رها می کرد .

احساس شما بعد از خواندن این داستان من چیست ؟ ( مهم )
در قسمت نظرات منتظر حرف های قلب و دلتون هستم


برچسب:,

|
 

حسین پناهی

سلام دوستان.

اخرین اهنگ زنده یاد حسین پناهی رو براتون گذاشتم خیلی زیباس.

انگار میدونست رفتنیه. روهش شاد

 

 

 

http://www.aparat.com/public/public/user_data/flv_video/19/00a0072866e151e12d9518d19424963a55332.flv


 

دانلود اهنگ وبلاگم.

سلام دوستای گلم. اهنگ وبلاگم که با صدای گرم پرویز پرستویی

هست رو برای دانلود گذاشتم. دوست داشتی نظر بگذارید.

ممنونم

 

http://www.aparat.com/public/public/user_data/flv_video/10/54dad358824f03aab794d5b5567cf2cd27194.flv


 

سخن زیبای دکتر شریعتی 2

 

اگر عشق نبود به کدامین بهانه ای می خندیدیم و می گریستیم؟ 

           

           کدام لحظه های ناب را اندیشه می کردیم؟ 

             

                            چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟ 

  

آری... 

 

بی گمان پیشتر از اینها مرده بودیم اگر عشق نبود ! 

 

« دکتر علی شریعتی »


برچسب:,

|
 

سخن زیبای دکتر شریعتی

 

زن عشق می کارد و کینه درو می کند....

دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر....

می تواند یک همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسر هستی .....

برای ازدواجش در هر سنی اجازه ولی لازم است و تو هر زمان بخواهی به لطف قانونگذار می توانی ازدواج کنی ........

در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو ............

او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی ..........

او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی .........

او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد .........

او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی ........

او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر .........

و هر روز او متولد می شود ، عاشق می شود  ، مادر می شود ، پیر می شود و می میرد.....

و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد .......


برچسب:,

|
 

عکس مایکل

 

 

 

 

 

 

 


 

تک اهنگها

1_ خدا نگه دار عزیزم

2_ دلیل رفتنت

3_ دوست دارم

4_ تموم حرفام

5_ رمیکس


 

البوم کنسل

1_  کنسل Cancel

2_ نقطه چین

3_ خداییش

4_ خدا حافظ گل نازم

5_ همخونه

6_ چه مرگمه

7_ خدا کاری بکن

8_ با کی صحبت می کنی

9_ نمیزارم که برگردی


 

البوم اواره

1_ اینو زدم تا بدونی

2_ آواره

3_ دیگه مجبور نیستی

4_ قسمت نبود

5_ تو دیگه داغونم نکن

6_ خاکم نکنید

7_ قرار تنهایی ما


 

البوم ودا مجید خراطها

1_ بی وفا

2_ روز جدایی

3_ مواظب خودت باش

4_ دلتنگی

5_ تسلیت قلب صبورم

6_ فردا

7_ دریا


 

البوم زخم زبون مجید خراطها

1_ پاییز

2_ نمی دونی نمی تونی

3_ بی نشون

4_ مسافر

5_ زخم زبون

6_ بگی نگی

7_ پرنسس Prances

8_ نفرین

9_ باورم کن

10_ گل خشک

11_ حرف آخر

12_ مسافر (کنسرت)


 

فول البو تنها ترین تنها(خراطها)

1_ می دونم بر نمی گردی

2_ نفرین

3_ یکی بود یکی نبود

4_ لحضه آخر

5_ تک ستاره

6_ تنها ترین تنها

7_ قلب تو دریاست

8_ وقتی دلت میگیره

9_ تو عاشقی پیچوندمت

10_ نت NOT


 

دانلود کنسرت نصویری مجید خراطها

                                                  Download


 

دانلود موزیک زیبای وحید خراطها

 

                                                Download


 

دانلو اهنگ زیبای جوابم کردن مجید

 

                               

                                               Download


برچسب:,

|
 

دانلو موزیک کارتن خواب

Download


برچسب:,

|
 

شاگرد زيرك و استاد!

 

 
استاد دانشگاه با این سوال شاگردانش را به يك چالش ذهنی کشاند:آیا خدا هر چیزی که وجود دارد را خلق کرد؟

شاگردی با قاطعیت پاسخ داد:"بله او خلق کرد"

استاد پرسید: "آیا خدا همه چیز را خلق کرد؟"

شاگرد پاسخ داد: "بله, آقا"

استاد گفت: "اگر خدا همه چیز را خلق کرد, پس او شیطان را نیز خلق کرد. چون شیطان نیز وجود دارد و مطابق قانون که کردار ما نمایانگر صفات ماست , خدا نیز شیطان است!"

شاگرد آرام نشست و پاسخی نداد. استاد با رضایت از خودش خیال کرد بار دیگر توانست ثابت کند که عقیده به مذهب افسانه و خرافه ای بیش نیست.

شاگرد دیگری دستش را بلند کرد و گفت: "استاد میتوانم از شما سوالی بپرسم؟"

استاد پاسخ داد: "البته"

شاگرد ایستاد و پرسید: "استاد, سرما وجود دارد؟"

استاد پاسخ داد: "این چه سوالی است البته که وجود دارد. آیا تا کنون حسش نکرده ای؟ "

شاگردان به سوال مرد جوان خندیدند.

مرد جوان گفت: "در واقع آقا, سرما وجود ندارد. مطابق قانون فیزیک چیزی که ما از آن به سرما یاد می کنیم در حقیقت نبودن گرماست. هر موجود یا شی را میتوان مطالعه و آزمایش کرد وقتیکه انرژی داشته باشد یا آنرا انتقال دهد. و گرما چیزی است که باعث میشود بدن یا هر شی انرژی را انتقال دهد یا آنرا دارا باشد. صفر مطلق (460- F) نبود کامل گرماست. تمام مواد در این درجه بدون حیات و بازده میشوند. سرما وجود ندارد. این کلمه را بشر برای اینکه از نبودن گرما توصیفی داشته باشد خلق کرد." شاگرد ادامه داد: "استاد تاریکی وجود دارد؟"

استاد پاسخ داد: "البته که وجود دارد"

شاگرد گفت: "دوباره اشتباه کردید آقا! تاریکي هم وجود ندارد. تاریکی در حقیقت نبودن نور است. نور چیزی است که میتوان آنرا مطالعه و آزمایش کرد. اما تاریکی را نمیتوان. در واقع با استفاده از قانون نیوتن میتوان نور را به رنگهای مختلف شکست و طول موج هر رنگ را جداگانه مطالعه کرد. اما شما نمی توانید تاریکی را اندازه بگیرید. یک پرتو بسیار کوچک نور دنیایی از تاریکی را می شکند و آنرا روشن می سازد. شما چطور می توانید تعیین کنید که یک فضای به خصوص چه میزان تاریکی دارد؟ تنها کاری که می کنید این است که میزان وجود نور را در آن فضا اندازه بگیرید. درست است؟ تاریکی واژه ای است که بشر برای توصیف زمانی که نور وجود ندارد بکار ببرد."

در آخر مرد جوان از استاد پرسید: "آقا، شیطان وجود دارد؟"

زیاد مطمئن نبود. استاد پاسخ داد: "البته همانطور که قبلا هم گفتم. ما او را هر روز می بینیم. او هر روز در مثال هایی از رفتارهای غیر انسانی بشر به همنوع خود دیده میشود. او در جنایتها و خشونت های بی شماری که در سراسر دنیا اتفاق می افتد وجود دارد. اینها نمایانگر هیچ چیزی به جز شیطان نیست."

و آن شاگرد پاسخ داد: شیطان وجود ندارد آقا. یا حداقل در نوع خود وجود ندارد. شیطان را به سادگی میتوان نبود خدا دانست. درست مثل تاریکی و سرما. کلمه ای که بشر خلق کرد تا توصیفی از نبود خدا داشته باشد. خدا شیطان را خلق نکرد. شیطان نتیجه آن چیزی است که وقتی بشر عشق به خدا را در قلب خودش حاضر نبیند. مثل سرما که وقتی اثری از گرما نیست خود به خود می آید و تاریکي که در نبود نور می آید.


نام مرد جوان يا آن شاگرد تيز هوش چیزی نبود جز ، آلبرت انیشتن !

 


برچسب:,

|
 

شبنم قلی خانی

برچسب:,

|
 

  • تجاوز به دختر بی گناه در آسانسور | FarsPatogh.COm
  • مردی که اسیر وسوسه شیطانی شد و دختر جویای کار را در شمال غرب تهران از پا درآورد دیروز در دادگاه کیفری پایتخت، محاکمه شد.

به گزارش خبرنگار ما، ظهر هفتم مهر پارسال یک زن جوان با پلیس ۱۱۰ تهران بزرگ تماس گرفت و گفت جنازه‌ای در برج…. شهرک نفت رها شده است. سپس افسران کلانتری ۱۴۰ باغ فیض به سرعت دست به کار شدند و به برج موردنظر رفتند. آنان با دیدن پیکر دختری که سر و صورتش زخمی بود ماجرا را با کشیک وقت دادسرای ناحیه ۲۷ در میان گذاشتند. بدین‌ترتیب بازپرس «حسین روشن» و پلیس دایره دهم آگاهی مرکز، رسیدگی قضایی – پلیسی به پرونده را در دستور کارشان قرار دادند و جنازه به پزشکی قانونی فرستاده شد.

  • کارآگاهان در نخستین گام به بررسی دقیق فیلم دوربین‌های مداربسته برج پرداختند و مشخص شد دختر نگونبخت، ساعت ۰۲/۱۱ دقیقه همان روز به همراه مرد ۳۱ – ۳۰ ساله‌ای وارد آنجا شده بود. با افشای این موضوع، ساکنان برج نیز فیلم دوربین‌های مداربسته را دیدند و «رضا- ح» را شناسایی کردند.

این مرد ۳۰ ساله چندی پیش در برج، سرایداری می‌کرد اما فعالیتش، تداوم نداشت. پلیس در ادامه تحقیق میدانی پی برد «رضا» در یک فروشگاه موادغذایی در دره «فرحزاد» کارگری می‌کند و شب‌ها، نگهبان یک فروشگاه دیگر در «مجیدیه» است.

با شناسایی محل کار متهم فراری و کنترل نامحسوس، سرانجام وی در «مجیدیه» ردیابی و دستگیر شد. «رضا» که در بازجویی مقدماتی، خود را بی‌گناه می‌خواند با دیدن فیلم دوربین مداربسته برج، چاره‌ای جز بیان حقیقت ندید: «هفتم مهر بود که یک دختر تنها برای پرسیدن آدرس شرکت کاریابی به سوپرمارکتی که در آن کار می‌کردم آمد. شرکت کاریابی، روبه‌روی سوپرمارکت بود و آدرس را به او دادم. چند دقیقه بعد همان دختر خوش‌برخورد از شرکت خارج شد و دوباره به سراغم آمد.»

  • وی افزود: «دختر تنها از بیکاری گلایه می‌کرد که به یاد یکی از بستگانم افتادم که به دنبال خدمتکار بود. به آن دختر، پیشنهاد کار در یکی از برج‌های شهرک نفت را دادم و با هم به راه افتادیم. در برج، موضوع را به فامیلم گفتم اما جواب مثبت نداد.»

«رضا» ادامه داد: «به همراه آن دختر، سوار آسانسور شده بودیم که ناگهان اسیر وسوسه شیطانی شدم و به جای آنکه دکمه همکف را بزنم، منفی سه را فشردم. دختر دم بخت که از نقشه من باخبر شده بود داد و بیداد کرد و درگیر شدیم. من سر او را محکم به بدنه آسانسور زدم که بیهوش شد و روی زمین افتاد. در حالی که به شدت ترسیده بودم چند ضربه دیگر به سر او زدم. پس از اطمینان از مرگش به سرعت فرار کردم اما …»

پرونده در شعبه سوم بازپرسی دادسرای امور جنایی تهران تحت رسیدگی قضایی قرار گرفت و مرد جنایتکار با صدور بازداشت موقت، زندانی شد. به دنبال بازسازی صحنه جرم، کیفرخواست صادر و به شعبه ۱۱۳ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.

در نشست رسیدگی به این ماجرا که دیروز به ریاست قاضی «محمدی کشکولی» و با حضور چهار مستشار تشکیل شد ابتدا روشن- نماینده دادستان- کیفرخواست را خواند.

سپس خانواده داغدار در جایگاه ویژه ایستاد و برای «رضا» اشد مجازات خواست. نوبت دفاع به مرد عصیانگر که رسید یک بار دیگر جنایت را گردن گرفت: «وقتی دختر جوان به همراه من سوار آسانسور شد چشمش به کیف پولی افتاد که در دست من بود. او از من مقداری پول خواست تا خرج زندگی‌اش کند. با شنیدن آن تقاضا، حرف‌هایی زدم که منجر به سوءتفاهم و ناراحتی دختر جویای کار شد. من اما قصد آزار او را نداشتم.»

  • در پایان این نشست، هیات قضایی با اعلام تنفس وارد شور شد تا رای صادر کند.


برچسب:,

|
 

عکس عامر

عکس های سریال ezel ایزل

 

عکس های سریال ezel ایزل

عکس های سریال ezel ایزل

عکس های سریال ezel ایزل

عکس های سریال ezel ایزل

عکس های سریال ezel ایزل

عکس های سریال ezel ایزل

عکس های سریال ezel ایزل

عکس های سریال ezel ایزل


 

عکس عامر

عکس های سریال ezel ایزل

 

عکس های سریال ezel ایزل

عکس های سریال ezel ایزل

عکس های سریال ezel ایزل

عکس های سریال ezel ایزل

عکس های سریال ezel ایزل

عکس های سریال ezel ایزل

عکس های سریال ezel ایزل

عکس های سریال ezel ایزل


 

عکس ایسان

[تصویر: 2xxa1y6yrfbdaas5i6qg.jpg]

 

[تصویر: rsh6xcer9e550s54dlv.jpg]

 

[تصویر: 3l7w9wc0wuzgbx1zoc2.jpg]

 

[تصویر: 0mx027h3geaclb0r7qp.jpg]

[تصویر: tgqww4om5lvlmkqwqh71.jpg]

 

 


برچسب:,

|
 

عکس ایسان

[تصویر: 2xxa1y6yrfbdaas5i6qg.jpg]

 

[تصویر: rsh6xcer9e550s54dlv.jpg]

 

[تصویر: 3l7w9wc0wuzgbx1zoc2.jpg]

 

[تصویر: 0mx027h3geaclb0r7qp.jpg]

[تصویر: tgqww4om5lvlmkqwqh71.jpg]

 

 


برچسب:,

|
 

سوال؟@@!!

سلام.

یه سوالی واسم پیش اومده؟ چرا؟ چرا؟ امروزه هرکی رو میبینی حتی واسه یه بارم که شده تو عشق شکست خورده؟ مشکل از کیه؟ اونی که عاشق میشه یا اونی که دلبری میکنه؟

منتظر جواباتونم...

.

 


برچسب:,

|
 

کودک ازاری

 

رسیدگی به دختری ۱۰ ساله و پسری هشت ساله که سه هفته قبل به بیمارستان کودکان بندرعباس منتقل شدند همچنان ادامه دارد.

براساس گزارش رسیده از بندرعبارس، پدر این کودکان یک راننده خودروی سنگین و مبتلا به اعتیاد، اهل شهرستان خوی و ساکن بندرعباس است.

او در تمام مدت از کنار این کودکان تکان نمی‌خورد و مرتب برای آنها شرح حادثه را تعریف می‌کرد: «ما داشتیم بیرون بازی می‌کردیم، یک راننده پراید آمد و ما را کتک زد!» این دو کودک هم در حضور پدرشان همین ماجرا را تعریف می‌کردند. پدر این کودکان ادعا کرده بود که همسرش مدتی است به جایی رفته و در روز حادثه در منزل حضور نداشته. اما بعدا مشخص شد که در روز حادثه مادر این کودکان هم حضور داشته و او هم مورد ضرب و شتم قرار گرفته است.

پدر این کودکان با بیان جمله «بچه خودم هستند، حتی اگه بخوام می‌تونم بکشمشون» با تشکیل پرونده به تندی مخافت می‌کرد.

آسیب‌های وارده به پسر هشت ساله چند کبودی بوده که از نظر فیزیکی چندان خطرناک نبود. اما درباره دختر ۱۰ ساله آثار کبودی که مشخص بود متعلق به زمان‌های مختلف است در همه جای بدن او مشاهده می‌شد. تا جایی که برای کادر درمانی بیمارستان نگرانی احتمال خونریزی مغزی و خونریزی داخلی ایجاد شده بود که خوشبختانه نتایج سی‌تی‌اسکن این احتمالات را منتفی کرد. رسیدگی به این ماجرا هنوز در دستور کار سیستم قضایی قرار نگرفته است.


برچسب:,

|
 

دکتر

دخترانی که برای عمل زیبایی بینی به بیمارستان آیت الله کاشانی اصفهان مراجعه می کردند، پس از عمل متوجه می شدند که بکارت خود را از دست داده اند. به دنبال شکایت این دختران به نیروی انتظامی اصفهان، نیروی انتظامی دوربین مداربسته ای را به صورت نا محسوس در اتاق عمل قرار داد و مشخص شد که پزشک بیهوشی این عمل زشت را با این دختران انجام داده است. عکس های منتشر شده از این اتفاق شرم آور به قدری تکان دهنده است که تنها یک عکس از این عمل قبیحانه منتشر شده است.


 

مرد و زن جوانی سوار بر موتور

مرد و زن جوانی سوار بر موتور در دل شب می راندند.آنها عاشقانه یکدیگر را دوست داشتند.

زن جوان: یواش تر برو، من می ترسم.
مرد جوان: نه، اینجوری خیلی بهتره.
زن جوان: خواهش میکنم ، من خیلی می ترسم.
مرد جوان: خوب، اما اول باید بگی که دوستم داری.
زن جوان: دوستت دارم، حالا میشه یواش تر برونی.
مرد جوان: منو محکم بگیر.
زن جوان: خوب حالا میشه یواش تر بری.
مرد جوان: باشه به شرط اینکه کلاه کاسکت منو برداری و روی سر خودت بذاری، آخه نمیتونم راحت برونم، اذیتم میکنه.

روز بعد واقعه ای در روزنامه ثبت شده بود. برخورد موتور سیکلت با ساختمان حادثه آفرید. در این سانحه که به دلیل بریدن ترمز موتورسیکلت رخ داد، یکی از دو سرنشین زنده ماند و دیگری درگذشت. مرد جوان از خالی شدن ترمز آگاهی یافته بود. پس بدون اینکه زن جوان را مطلع کند با ترفندی کلاه کاسکت را بر سر او گذاشت و خواست تا برای آخرین بار دوستت دارم را از زبان او بشنود و خودش رفت تا او زنده بماند. دمی می آید و بازدمی میرود. اما زندگی غیر از این است و ارزش آن در لحظاتی تجلی می یابد که نفس آدمی را می برد.


برچسب:,

|
 

روزی دختری از پسری که عاشقش بود پرسید

 

 

روزی دختری از پسری که عاشقش بود پرسید : چرا مرا دوست داری ؟ چرا عاشقم هستی ؟

 

پسر گفت : نمی توانم دلیل خاصی را بگویم اما از اعماق قلبم دوستت دارم

 

دختر گفت : وقتی نمی توانی دلیلی برای دوست داشتن پیدا کنی چگونه می توانی بگویی عاشقم هستی ؟!!!!

 

پسر گفت : واقعا دلیلش را نمی دانم اما می توانم ثابت کنم که دوستت دارم

 

دختر گفت : اثبات؟!!!! نه من فقط دلیل عشقت را می خواهم . شوهر دوستم به راحتی دلیل دوست داشتنش را برای او توضیح می دهد اما تو نمی توانی این کار را بکنی !!!!

 

پسر گفت : خوب ... من تو رو دوست دارم چون زیبا هستی

چون صدای تو گیراست

چون جذاب و دوست داشتنی هستی

چون باملاحظه و بافکر هستی

چون به من توجه و محبت می کنی

تو را به خاطر لبخندت دوست دارم

به خاطر تمامی حرکاتت دوست دارم

 

دختر از سخنان پسر بسیار خشنود شد

 

چند روز بعد دختر تصادف کرد و به کما رفت

 

پسر نامه ای را کنار تخت او گذاشت

 

نامه بدین شرح بود :

عزیز دلم !!!تو رو به خاطر صدای گیرایت دوست دارم ..... اکنون دیگر حرف نمی زنی پس نمی توانم دوستت داشته باشم

دوستت دارم چون به من توجه و محبت می کنی ...... چون اکنون قادر به محبت کردن به من نیستی نمی توانم دوستت داشته باشم

تو را به خاطر لبخندت و تمامی حرکاتت دوست دارم ..... آیا اکنون می توانی بخندی ؟ می توانی هیچ حرکتی بکنی ؟ ...... پس دوستت ندارم

اگر عشق احتیاج به دلیل داشته باشد در زمان هایی مثل الان هیچ دلیلی برای دوست داشتنت ندارم

 

آیا عشق واقعا به دلیل نیاز دار؟

نه

و من هنوز دوستت دارم . عاشقت هستم


برچسب:,

|
 

نامه دختر به همسر اینده اش

 

 

 

عزیزم!


می توانی خوشحال باشی، چون من دختر کم توقعی هستم. اگر می گویم باید تحصیلکرده باشی، فقط به خاطر این است که بتوانی خیال کنی بیشتر از من می فهمی! اگر می گویم باید خوش قیافه باشی، فقط به خاطر این است که همه با دیدن ما بگویند"داماد سر است!" و تو اعتماد به نفست هی بالاتر برود!


اگر می گویم باید ماشین بزرگ و با تجهیزات کامل داشته باشی، فقط به این خاطر است که وقتی هر سال به مسافرت دور ایران می رویم توی ماشین خودمان بخوابیم و بی خود پول هتل ندهیم!


اگر از تو خانه می خواهم، به خاطر این است که خود را در خانه ای به تو بسپارم که تا آخر عمر در و دیوارآن، خاطره اش را برایم حفظ کنند و هرگوشه اش یادآور تو باشد!


اگر عروسی آن چنانی می خواهم، فقط به خاطر این است که فرصتی به تو داده باشم تا بتوانی به من نشان بدهی چقدر مرا دوست داری و چقدر منتظر شب عروسیمان بوده ای!


اگر دوست دارم ویلای اختصاصی کنار دریا داشته باشی، فقط به خاطر این است که از عشق بازی کنار دریا خوشم می آید... جلوی چشم همه هم که نمی‌شود!


اگر می گویم هرسال برویم یک کشور را ببینیم، فقط به خاطر این است که سالها دلم می خواست جواب این سوال را بدانم که آیا واقعا "به هرکجا که روی آسمان همین رنگ است"؟! اگر تو به من کمک نکنی تا جواب سوالاتم را پیدا کنم، پس چه کسی کمکم کند؟!

اگر از تو توقع دیگری ندارم، به خاطر این است که به تو ثابت کنم چقدر برایم عزیزی!
و


بالاخره...



اگر جهیزیه چندانی با خودم نمی آورم، فقط به خاطر این است که به من ثابت شود تو مرا بدون جهیزیه سنگین هم دوست داری و عشقمان فارغ از رنگ و ریای مادیات است.

 

 

 

 

 

 


 

مجید خراطها.


 

 

 

 

 

 

 

 


 

من دوباره اوومدم

سلام به همه ی دوستان عزیز. من بعد از 3 ماه دوباره برگشتم به loxblog. دوستای عزیزم

قبلا تو این وبلاگ خیلی کمکم کردین ازتون میخوام که باز هم کمکم کنین و کمکم کنین.

دوستای مخفی بازم تشکیل بدیم جمعمون و؟ شروع کنیم؟


برچسب:,

|
 

خوش امدی مادر

خوش آمده ای مادر بر سنگ مزارم

خوش آمده ای بنشین یکدم به کنارم

باز آمدی و بوی تو را گرفته خاکم

از اشک دو دیده ی تو من شسته و پاکم

بس کن دگر این زاری٬ لبخند بزن گاهی

حرفی بزن از هر کس٬ از هرچه که آگاهی

مادر تو بگو که مرگِ من با تو چه کرد؟

ای وای به من٬ چه می کنی با این درد؟

سیمای تو را غصه دگرگون کرده

لبخند تو را برده و افسون کرده

چشمان تو چون چشمه همی می جوشد

قلب تو فقط جامه ی غم می پوشد

ای وای به من٬ که دستِ من کوتاه است

افسوس که زندگی چنین خودخواه است

مادر تو بگو از آن جگر گوشه ی من

از آنکه شد از زمین دل توشه ی من

مادر تو قسم بخور که او خوب و خوشست

جز دست تو نیست روی سرش دیگر دست

مادر تو بگو برادرم کو٬ کجاست؟

او با تو نیامده٬ چرا ناپیداست؟

امروز به سفر رفته و یا بیمارست؟

شادم کن و گو کنار یک دلدارست

هر روز به عشقِ خاکِ من اینجا بود

می سوخت دلم٬ همیشه او تنها بود

مادر تو به او بگو که آرام شود

در پیش حقیقتی که هست رام شود

مادر تو بگو که بی قراری نکند

من را تو قسم بده که زاری نکند

یادش چه بخیر همیشه با هم بودیم

ما برادر و رفیق و محرم بودیم

مادر تو بگو در پی کارش باشد

شادم کند و به فکر یارش باشد

مادر چه خبر ز حال و احوال پدر؟

از آن کمرِ شکسته از مرگِ پسر؟

از آن گل پائیزی پژمرده شده

آن گل که ز طوفانِ غم افسرده شده

مادر تو بگو چه می کند دل تنگ است؟

رخساره ی داغدار او بی رنگ است؟

مادر تو بگو که آن دلارام چه شد؟

آنکس که مرا فکند در دام چه شد؟

سوگند به تو که بی قرارش بودم

من عاشق دل خسته ی زارش بودم...

 

 


برچسب:,

|
 


سلام. من اهورا هستم. 3 ماهی میشه که سر نزدم به loxblog. ازش عصبی بودم چون 2843 نظر من رو پاک کرده بود حالا دوباره اومدم. امیدوارم بازم دوستای خوبی برای هم باشیم.

نازترین عکسهای ایرانی

 

دانلود ها
دانلو موزیک جدید و تمام البوم های زیبای مجید خراطها
دانلو موزیک وحید خراطها(عالی)
دانلود اهنگ وبلاگم(نصویری)
دانلود اهنگ زنده یاد حسین پناهی.
عکس
عکس شبنم قلی خانی با همسرش
عکس عامر بازیگر فیلم ایزل
عکس ایسان بازیگر فلم ایزل
عکس مجید خراطها
عکس مرگ مایکل جکسون
نوشته ها
شاگرد و استاد
نامه دختری به نامزدش
تجاوز به دختر بی گناه در اسانسور
کودک ازاری وحشیانه در ایران
دکتری که در بیهوشی با بیماران تجاوز کرد ایران

 

اهورا

 

خرداد 1391
بهمن 1390
آذر 1390

 

عمریست در هوای تو میسوزمو خوشم.(شهریار)
چقدر سخته...
شباهت حمام کردن دخـــــتــران و پــــســـران
متنهای زیبا عاشقانه
میکروبلاگ مسیر سریع
بی معرفت
داستان زیبای هیچکس
حسین پناهی
دانلود اهنگ وبلاگم.
سخن زیبای دکتر شریعتی 2
سخن زیبای دکتر شریعتی
عکس مایکل
تک اهنگها
البوم کنسل
البوم اواره
البوم ودا مجید خراطها
البوم زخم زبون مجید خراطها
فول البو تنها ترین تنها(خراطها)
دانلود کنسرت نصویری مجید خراطها
دانلود موزیک زیبای وحید خراطها

 


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان ما عاشق هم هستیم و آدرس milad-shakiba.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پرستو های عاشق
نرم افزار و البوم جدید
یه دنیا دلم گرفته
بزرگترین مرجع کسب درآمد اینترنتی
♥ لب♥ تو♥ لب♥
love and me
کلبه عاشقان
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

 

کیت اگزوز ریموت دار برقی
ارسال هوایی بار از چین
خرید از علی اکسپرس

 

RSS 2.0

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

 

ورود اعضا:

.: Weblog Themes By www.NazTarin.Com :.


--->